دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته سی و هشت ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Stigmatize

  [ˈstɪɡmətaɪz]

Verb

to describe or consider somebody/something in a way that unfairly suggests that they are bad or do not deserve respect

بدنام کردن، ننگین کردن، انگ (چیزی را به کسی یا چیزی) زدن، داغ زدن، خال دار (یا نقطه‌دار یا لکه‌دار و غیره) کردن

Synonyms

brand, label, denounce, mark, discredit, pillory, defame, cast a slur upon

Examples

Anyone who criticized the leader was stigmatized as traitor.

به هر کسی که از رهبر انتقاد می‌کرد داغ خیانت می‌زدند.

He was stigmatized as a violator of the agreement.

به او انگ "ناقض توافق" زده شد.

Single mothers often feel that they are stigmatized by society.

مادران تنها (بی همسر) غالبا احساس می کنند که از سوی جامعه به آن ها، انگ های مختلفی زده می شود.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>