Capitulate
[kəˈpɪtʃuleɪt]Verb
to agree to do something that you have been refusing to do for a long time
دست از پایداری کشیدن، ترک مقاومت کردن، سرفرود آوردن
to stop resisting an enemy and accept that you are defeated
(با قید شرایط) تسلیم دشمن شدن
Synonyms
give in, yield, concede, submit, surrender, comply, give up, come to terms, succumb, cave in, relent
Antonyms
resist, hold out
Examples
They threatened her, but she did not capitulate.
او را تهدید کردند ولی سر فرود نیاورد.
The rebels capitulated on the tenth of December.
شورشیان در دهم دسامبر تسلیم شدند.
The government had to capitulate to the workers' demands.
دولت مجبور شد تسلیم خواستههای اعتصاب کنندگان شود.
آیا شما میدانید؟
۹۰% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.