دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته چهل و یک ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Succulent

  [ˈsʌkjələnt]

Adjective

(approving) (of fruit, vegetables and meat) containing a lot of juice and tasting good

آبدار، پرآب

​(specialist) (of plants) having leaves and stems that are thick and contain a lot of water

شاداب، سرزنده، گرم و گیرا، شاد و خرم

Synonyms

juicy, moist, luscious, rich, lush, mellow, mouthwatering

Examples

Succulent peaches

هلوهای آبدار

A succulent pear/steak

گلابی / استیک آبدار

The mangoes were deliciously sweet and succulent.

انبه ها خوشمزه، شیرین و آبدار بودند.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>