Ameliorate
[əˈmiːliəreɪt]Verb
to make better something that was bad or not good enough
بهتر کردن یا شدن، بهبود یافتن، بهسازی کردن، بهساختن
Synonyms
improve, better, benefit, reform, advance, promote, amend, elevate, raise, mend, mitigate, make better, assuage, meliorate
Examples
The economic situation has ameliorated considerably.
وضع اقتصادی به طور قابل ملاحظهای بهتر شده است.
Steps have been taken to ameliorate the situation.
اقداماتی برای بهبود وضعیت انجام شده است.
The side-effects of the treatment can be ameliorated to some extent.
عوارض جانبی درمان را می توان تا حدودی بهبود بخشید.
The new laws were designed to ameliorate the problem of chronic debt.
قوانین جدید برای بهبود مشکل بدهی های مزمن طراحی شده اند.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.