دسته‌ها واژه‌های ۵۰۴ درس دهم ۵۰۴
5 از 1 امتیاز

Numerous

  [ˈnuːmərəs]

Adjective

very many; several OR existing in large numbers

بسیار زیاد، متعدد، زیاد، فراوان، فزون

Synonyms

many, several, countless, lots, abundant, plentiful, innumerable, copious, manifold, umpteen, profuse, thick on the ground

Antonyms

few, not many, scarcely any

Examples

Critics review numerous movies every week.

منتقدان هرهفته‌ فیلم‌های متعددی را بررسی‌ می‌کنند.

Dr. Fischer had resisted accepting money from the poor woman on numerous house calls.

دکتر «فیشر» از پذیرفتن‌ پول زن فقیر در چند ویزیت‌ خانگی‌ خودداری کرده بود.

The debater used numerous documents to back up his statements.

مناظره کننده برای اثبات گفته‌هایش‌ از مدارک زیادی استفاده کرد.

Numerous times

بارها

Numerous people

اشخاص متعدد

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>