Dormant
[ˈdɔːrmənt]Adjective
not active or growing now but able to become active or to grow in the future
تعطیل، ناکنشور، غیرفعال، (به ویژه در مورد آتشفشان و گیاه و بیماری) خفته، خاموش، در کمون، نهفته
undisclosed; unasserted
(مجازی) پنهان
lying asleep or as if asleep; inactive, as in sleep; torpid
خوابیده، خسبیده، در خواب، خواب
Synonyms
latent, inactive, lurking, quiescent, unrealized, unexpressed, inoperative, inactive, sleeping, inert, suspended, asleep, sluggish, slumbering, comatose, hibernating, torpid
Antonyms
active, conscious, alert, awake, aroused, awakened, wide-awake, alive and kicking, wakeful
Examples
A dormant volcano
آتشفشان خاموش (غیرفعال)
Some diseases stay dormant for a long time.
برخی بیماریها مدتها در کمون باقی میماند.
His dormant love flared again.
عشق خفتهاش دوباره شعلهور شد.
Thoughts that lie dormant for years.
اندیشههایی که سالها در خواب میماند.
His talents were dormant up to the age of twenty, then suddenly they flowered.
تا سن بیست سالگی استعدادهای او خفته بودند و سپس ناگهان شکوفا شدند.
The teacher who interrupted his talk to denounce a dormant student.
معلمی که صحبتخود را قطع کرد تا دانشجوی به خواب رفته را سرزنش کند.
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ما