دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته چهل و پنج ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Burgeon

  [ˈbɜːrdʒən]

Verb

to begin to grow or develop rapidly

جوانه زدن، شاخ و برگ درآوردن، شکوفه دادن، شکوفا شدن، شکفیدن، رونق گرفتن، آباد شدن، شکوفیدن، رشد سریع کردن

Synonyms

develop, increase, grow, flower, progress, mature, thrive, flourish, bloom, bud, blossom, prosper

Examples

Spring came and the trees burgeoned.

بهار آمد و درختان برگ درآوردند.

The country's home industries burgeoned.

صنایع خانگی کشور رونق گرفت.

The burgeoning of Kashan during the past centuries

آبادانی کاشان در قرون گذشته

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>