Disseminate
[dɪˈsemɪneɪt]Verb
to spread information, knowledge, etc. so that it reaches many people
منتشر کردن، اشاعه دادن، (تخم) پاشیدن، پراکندن، افشاندن، پراشیدن
Synonyms
spread, publish, broadcast, distribute, scatter, proclaim, circulate, sow, disperse, diffuse, publicize, dissipate, propagate, promulgate
Examples
The information disseminated by the radio
اطلاعات منتشر شده توسط رادیو
Their findings have been widely disseminated.
یافته های آنها به طور گسترده منتشر شده است.
They use the press to disseminate right-wing views.
آن ها برای انتشار دیدگاه های جناح راست از مطبوعات استفاده کردند.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.