Obloquy
[ˈɑːbləkwi]Noun
strong public criticism
بد دهنی، بد گویی، هرزه درایی، شماتت، تهمت، افترا
loss of respect and honor
بد نامی، رسوایی، سو شهرت
Synonyms
abuse, billingsgate, contumely, invective, railing, revilement, reviling, scurrility, scurrilousness, vituperation, bad name, bad odor, discredit, disgrace, dishonor, disrepute, humiliation, ignominy, ill repute, odium, opprobrium, shame
Examples
Unfortunately, the criminal actions of one officer exposed the whole police department to obloquy.
متأسفانه اقدامات جنایتکارانه یک افسر، کل اداره پلیس را در معرض تهمت و بددهنی قرار داد.
I have had enough obloquy for one lifetime.
من برای یک عمر به اندازه کافی بدگویی و بی حرمتی داشته ام.
I resent the obloquy that you are casting upon my reputation.
من از تهمت ها و ناسزاهایی که به آبروی من میزنید ناراحت و خشمگینم.
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ما