دسته‌ها واژه‌های ۵۰۴ درس دوازدهم ۵۰۴
5 از 1 امتیاز

Ignite

  [ɪɡˈnaɪt]

Verb

set on fire OR ​to start to burn; to make something start to burn

مشتعل‌ کردن، محترق کردن یا شدن، سوختن یا سوزاندن، گیراندن، افروختن، آتش زدن یا گرفتن

Synonyms

catch fire, burn, burst into flames, fire, inflame, flare up, take fire, set fire to, light, set alight, torch, kindle, touch off, put a match to

Antonyms

cool, extinguish, put out, quench, dull

Examples

Spark plugs ignite in an automobile engine.

شمع‌های داخل‌ موتور اتومبیل‌ محترق می‌شوند.

One match can ignite an entire forest.

یک‌ کبریت‌ می‌تواند تمام یک‌ جنگل‌ را به‌ آتش‌ بکشد.

A careless remark helped to ignite the conflict between the brothers and the sisters.

یک‌ گفته‌ بی‌دقت‌ به‌ شعله‌ ور شدن درگیری بین‌ خواهرها و برادرها کمک‌ نمود.

He ignited the fire.

او آتش را روشن کرد.

The rocket was ignited by remote control.

موشک با کنترل از راه دور پرتاب (آتش) شد.

Fuel is ignited by the motor's spark plugs.

سوخت توسط شمع‌های موتور مشتعل می‌شود.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>