دسته‌ها واژه‌های ۵۰۴ درس پانزدهم ۵۰۴
5 از 1 امتیاز

Pioneer

  [ˌpaɪəˈnɪr]

Noun

one who goes first or prepares a way for others OR a person who is the first to study and develop a particular area of knowledge, culture, etc. that other people then continue to develop

فردی که‌ ابتدا می‌رود یا راهی‌ را برای دیگران آماده می‌ سازد، پیشگام، پیش‌قدم، پیشتاز، ره‌گشا، پیش کسوت

one of the first people to go to a particular place, especially in order to live and work there

مهاجر اولیه، پیش کوچ، پیش کوچگر

Synonyms

founder, leader, developer, innovator, founding father, trailblazer, settler, explorer, colonist, colonizer, frontiersman

Examples

My grandfather was a pioneer in selling wholesale products.

پدر بزرگم‌ در فروش محصولات عمده فروشی‌ پیشتاز بود.

England was a pioneer in building large vessels for tourists.

انگلستان در ساخت‌ کشتی‌های بزرگ جهانگردی، پیشگام بود.

In the fourth grade I assembled a picture collection of great American pioneers.

در کلاس چهارم مجموعه‌ای از تصاویر پیشگامان بزرگ آمریکا را جمع‌ آوری کردم.

Dehkhoda was a pioneer in the art of lexicography.

دهخدا در هنر فرهنگ نویسی پیش‌قدم بود.

They were pioneers in the development of radar.

آنان در ایجاد رادار پیشتاز بودند.

One of the pioneer proponents of commercial aviation

یکی از هواداران پیشتاز هواپیمایی کشوری

Pioneer

  [ˌpaɪəˈnɪr]

Verb

when somebody pioneers something, they are one of the first people to do, discover or use something new

پیشگام بودن یا شدن، پیش قدم بودن یا شدن، پیشتاز بودن یا شدن، ره‌گشایی کردن

Synonyms

develop, create, launch, establish, start, prepare, discover, institute, invent, open up, initiate, originate, take the lead on, instigate, map out, show the way on, lay the groundwork on

Examples

Their pioneering efforts in space exploration

کوشش‌های پیشتازانه‌ی آنها در اکتشاف فضا

She pioneered the development of this vaccine.

او در ایجاد این واکسن پیشگام بود.

"Brownell" did pioneering research on the ill effects of yo-yo dieting.

"براونل" تحقیقات پیشگامی در مورد اثرات سوء رژیم غذایی یویو انجام داد.

He pioneered techniques for photographing moving objects.

او پیشگام تکنیک های عکاسی از اجسام متحرک بود.

"Ramsay" pioneered the informal portrait in the fashionable world of London.

«رمسی» پیشگام پرتره غیررسمی در دنیای مد لندن بود.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>