Microscope
[ˈmaɪkrəskəʊp]Noun
instrument with a lens for making objects larger so that one can see things more clearly OR an instrument used in scientific study for making very small things look larger so that you can examine them carefully
ابزاری دارای یک لنز برای بزرگتر کردن اشیاء که فرد بتواند آنها را واضح تر ببیند، میکروسکوپ، ریزبین
Synonyms
angioscope, camera lucida, electron microscope, light microscope, magnifier
Examples
The students used a microscope to see the miniature insect.
دانش آموزان برای دیدن حشره ریز از میکروسکوپ استفاده کردند.
When Young Oprah’s birthday came around, her uncle gave her a microscope.
وقتی که جشن تولد «اپرای» جوان رسید عمویش به او یک میکروسکوپ داد.
Using a microscope, the scientist was able to probe into the habits of germs.
دانشمند با استفاده از میکروسکوپ، توانست درباره ی رفتار میکروب ها تحقیق کند.
A section of a potato as seen through a microscope.
قسمتی از سیب زمینی که از طریق میکروسکوپ دیده می شود.
The bacteria were then examined under the microscope.
سپس باکتری ها زیر میکروسکوپ بررسی شدند.
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ما