دسته‌ها واژه‌های ۵۰۴ درس دوم ۵۰۴
5 از 1 امتیاز

Corpse

  [kɔːrps]

Noun

a dead body, usually of a person

جسد، معمولاً مربوط به‌ شخص‌

Synonyms

body, cadaver, carcass, remains

Examples

When given all the data on the corpse, Columbo was able to solve the murder.

زمانی‌ که‌ تمام اطلاعات مربوط به‌ جسد به‌ «کلومبو» داده شد، توانست‌ جنایت‌ را کشف‌ کند.

The corpse was laid to rest in the vacant coffin.

جنازه در تابوت خالی‌ قرار داده شد.

An oath of revenge was sworn over the corpse by his relatives.

خویشاوندان بالای سر مرده سوگند یاد کردند انتقام او را بگیرند.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>