دسته‌ها واژه‌های ۵۰۴ درس بیست و چهار ۵۰۴
5 از 1 امتیاز

Scowl

  [skaʊl]

Noun

frown OR an angry look or expression

اخم، اخم و تخم، ترشرویی، تهدید، چشم زهره، نگاه تهدیدآمیز

Synonyms

glower, frown, dirty look, black look, grimace

Antonyms

grin, smile

Examples

I dread seeing my father scowl when he gets my report card.

از اخم‌ کردن پدرم در زمان گرفتن‌ کارنامه‌ام می‌ترسم‌.

He looked up at me with a scowl.

با اخم به من نگاه کرد.

His face was set in a permanent scowl.

صورتش همیشه با اخم و تخم بود.

Scowl

  [skaʊl]

Verb

look angry by lowering the eyebrows; frown OR to look at somebody/something in an angry or annoyed way

با پایین‌ آوردن ابرو عصبانی‌ بنظر رسیدن، عبوسی کردن، اخم کردن، ابرو درهم کشیدن، ترشرویی کردن، نگاه تهدید آمیز کردن، چشم زهره رفتن

Synonyms

glower, frown, look daggers, grimace, lour or lower

Antonyms

grin, smile

Examples

Laverne scowled at her mother when she was prohibited from going out.

وقتی‌ «لاورن» از رفتن‌ به‌ بیرون منع‌ شد، به‌ مادرش اخم‌ کرد.

Because of a defect in her vision, it always appeared that Polly was scowling.

«پلی‌» به‌ خاطر نقص‌ بینایی‌اش، همیشه‌ به‌ نظر می‌رسید که‌ اخم‌ کرده است‌.

When the stepmother saw him she scowled.

زن بابا تا او را دید اخم کرد.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>