دسته‌ها واژه‌های ۵۰۴ درس بیست و هشت ۵۰۴
5 از 1 امتیاز

Disclose

  [dɪsˈkləʊz]

Verb

to give somebody information about something, especially something that was previously secret

بروز دادن، فاش کردن، پرده برداشتن از

to allow something that was hidden to be seen

نشان دادن، آشکار کردن، هویدا کردن

Synonyms

make known, tell, reveal, publish, relate, broadcast, leak, confess, communicate, unveil, utter, make public, impart, divulge, out, let slip, spill the beans about, cough, blow wide open, get off your chest, spill your guts about, show, reveal, expose, discover, exhibit, unveil, uncover, lay bare, bring to light, take the wraps off

Antonyms

keep secret, keep dark, cover, hide, mask, conceal, obscure, veil, secrete

Examples

The lifting of the curtain disclosed a beautiful winter scene.

بالارفتن‌ پرده منظره زمستانی‌ زیبایی‌ را آشکار کرد.

This letter discloses the source of his fortune.

این‌ نامه‌ منبع‌ ثروتش‌ را آشکار می‌سازد.

Samson, reclining in the arms of Delilah, disclosed that the secret of his strength was in his long hair.

«سامسون» که‌ روی بازوهای «دلیله‌» تکیه‌ داده بود، آشکار سـاخت‌ کـه‌ راز نیـرویش‌ در موهـای بلندش است‌.

He refused to disclose where they were hiding.

او از بروز دادن محل اختفای آنان خودداری کرد.

Their names and addresses were not disclosed.

نام و نشانی آنان فاش نشد.

The theatre curtain rises to disclose once again a dirty kitchen.

پرده‌ی نمایش بالا می‌رود تا یک بار دیگر آشپزخانه‌ی کثیفی را نشان دهد.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>