دسته‌ها واژه‌های ۵۰۴ درس سی و چهار ۵۰۴
5 از 1 امتیاز

Utensil

  [juːˈtensl]

Noun

container or tool used for practical purposes OR a tool that is used in the house

ظرف یا ابزاری که‌ برای اهداف کاربردی استفاده می‌شود، ابزار آشپزخانه (دیگ و خمب و سینی و تشت و غیره)، (به ویژه کشاورزی) وسیله، ابزار، آلت

Synonyms

implement, tool, instrument, aid, machine, device, mechanism, appliance, apparatus, gadget, gimmick, contraption, gizmo, contrivance

Examples

Several utensils were untidily tossed about the kitchen.

چند تا از وسایل‌ خانه‌ به‌ گونه‌ای نامنظم‌ دور تا دور آشپزخانه‌ پرتاب شده بود.

Edward’s baggage contained all the utensils he would need on the camping trip.

چمدان «ادوارد» حاوی تمام وسایلی‌ بود که‌ در طول اردو به‌ آن نیاز داشت‌.

Some people are so old-fashioned that they reject the use of any modern utensil.

بعضی‌ از افراد آنقدر قدیمی‌ هستند که‌ استفاده از هر وسیله‌ مدرن را رد می‌کنند.

Cooking utensils

وسائل پخت و پز

Farming utensils

ابزار کشاورزی

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>