دسته‌ها واژه‌های ۵۰۴ درس سی و پنج ۵۰۴
5 از 1 امتیاز

Soar

  [sɔːr]

Verb

if the value, amount or level of something soars, it rises very quickly

(قیمت یا شهرت و غیره) بالا گرفتن، (بسیار) زیاد شدن، افزایش شدید یافتن

to rise quickly and smoothly up into the air

(در هوا) اوج گرفتن، بالارفتن، (در ارتفاع بالا) پرواز کردن، فرازیدن

to fly very high in the air or remain high in the air

(بدون استفاده از موتور یا بال زدن) در هوا لغزیدن، چرخ زدن

to be very high or tall

سربه فلک کشیدن، بلند بودن

Synonyms

rise, increase, grow, mount, climb, go up, rocket, swell, escalate, shoot up, fly, wing, ascend, fly up, tower

Antonyms

fall, drop, plunge, dive, descend, swoop, plummet, nose-dive

Examples

We watched the soaring eagle skim over the mountain peak.

ما عقاب اوج گرفته‌ای را دیدیم‌ که‌ برفراز قله‌ی کوه پرواز می‌کرد.

An ordinary man cannot comprehend such soaring ambition.

انسان عادی نمی‌تواند چنین‌ بلند پروازی فزاینده ای را درک کند.

The senator’s hopes for victory soared after his television appearance.

امیدهای سناتور برای پیروزی، بعد از حضورش در تلویزیون افزایش‌ یافت‌.

Soaring prices

قیمت‌های رو به افزایش شدید

Temperatures will soar.

حرارت خیلی زیاد خواهد شد.

Recently his reputation has soared.

اخیرا شهرت او بالا گرفته است.

A kite soared into the air.

بادبادک در هوا اوج گرفت.

Mount Damavand soars above Tehran.

کوه دماوند بر فراز تهران سربه فلک کشیده است.

Birds soared lower and settled on rooftops.

پرندگان به پایین می‌چرخیدند و بر بام‌ها می‌نشستند.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>