دسته‌ها واژه‌های ۵۰۴ درس سی و هفت ۵۰۴
5 از 1 امتیاز

Majestic

  [məˈdʒestɪk]

Adjective

grand; noble; dignified; kingly OR impressive because of size or beauty

بزرگ، شریف‌، باعزت، شاهانه‌، باشکوه، شاهانه، شاهوار، شکوهمند، فرهمند، باعظمت

Synonyms

grand, magnificent, impressive, superb, kingly, royal, august, princely, imposing, imperial, noble, splendid, elevated, awesome, dignified, regal, stately, monumental, sublime, lofty, pompous, grandiose, exalted, splendiferous

Antonyms

ordinary, modest, humble, lowly, unassuming, undistinguished, ignoble, unimposing

Examples

The lion is the most majestic creature of the jungle.

شیر با شکوه ترین‌ مخلوق جنگل‌ است‌.

In Greek mythology, Mt. Olympus was the majestic home of the gods.

در اساطیر یونان، کوه «المپوس» خانه‌ی با عظمت‌ خدایان بود.

The graduates marched into the auditorium to the music of the majestic symphony.

فارغ التحصیلان با موزیک‌ سمفونی‌ سلطنتی‌ بداخل‌ سالن‌ رژه رفتند.

The majestic beauty of Mount Damavand

زیبایی پرشکوه کوه دماوند

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>