دسته‌ها واژه‌های ۵۰۴ درس سی و هشت ۵۰۴
5 از 1 امتیاز

Tyrant

  [ˈtaɪrənt]

Noun

cruel or unjust ruler; cruel master: absolute ruler OR a person who has complete power in a country and uses it in a cruel and unfair way

حاکم‌ ظالم‌ یا غیر منصف‌، ارباب ظالم‌، حاکم‌ مطلق‌، مستبد، خودکامه، خویشکام، بیدادگر، ظالم، ستمگر، زورگو، ستمکار

Synonyms

dictator, bully, authoritarian, Big Brother, oppressor, control freak, despot, autocrat, absolutist, martinet, slave-driver, Hitler

Examples

Some tyrants of Greek cities were mild and fair rulers.

بعضی‌ از حاکمان مستبد شهرهای یونان، فرمانروایان ملایم‌ و عادلی‌ بودند.

The tyrant demanded loyalty and obedience from his subjects.

حاکم‌ ستمگر از زیردستانش‌ وفاداری و فرمانبرداری مطالبه‌ می‌کرد.

Though Ella was a tyrant as director of the play, the whole cast was grateful to her when the final curtain came down.

اگر چه‌ «الا» بعنوان کارگردان نمایشنامه‌ شخص‌ ظالمی‌ بود، اما وقتیکه‌ آخرین‌ پرده پایین‌ آمد، تمام بازیگران از او ممنون بودند.

Tamerlane was a tyrant.

تیمور لنگ ستمگر بود.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>