Abroad
[əˈbrɔːd]Adverb
in or to a foreign country
برون مرز، خارج از کشور، خارج، خارجه، خارج از منزل
spread around; in circulation AND broadly; widely; far and wide
به طور گسترده، در همه جا، در سفر، برون
Synonyms
overseas, out of the country, beyond the sea, in foreign lands, about, everywhere, circulating, at large, here and there, current, all over, in circulation
Examples
More people are going abroad for vacations.
افراد بیشتری برای تعطیلات به خارج از کشور میروند.
Is there any truth to the rumor abroad that school will be open all summer?
آیا شایعهای که در مورد باز بودن مدرسه در تمام تابستان پخش شده است، حقیقت دارد؟
The news of the President’s illness spread abroad.
خبر بیماری رئیس جمهور در همه جا پخش شد.
He lives abroad.
در خارج از کشور زندگی میکند.
After lunch, we walked abroad.
بعد از نهار در خارج از منزل پیادهروی کردیم.
The enemy is abroad in the land.
دشمن در همه جای این سرزمین وجود دارد.
A tree spreading its branches abroad.
درختی که شاخههای خود را به اطراف گسترده است.
A report is abroad that he has died.
چنین شایع شده که مرده است.
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ما