دسته‌ها واژه‌های ۵۰۴ درس بیست و پنج ۵۰۴
5 از 1 امتیاز

Abroad

  [əˈbrɔːd]

Adverb

in or to a foreign country

برون مرز، خارج از کشور، خارج، خارجه، خارج از منزل

spread around; in circulation AND broadly; widely; far and wide

به طور گسترده، در همه جا، در سفر، برون

Synonyms

overseas, out of the country, beyond the sea, in foreign lands, about, everywhere, circulating, at large, here and there, current, all over, in circulation

Examples

More people are going abroad for vacations.

افراد بیشتری برای تعطیلات به‌ خارج از کشور می‌روند.

Is there any truth to the rumor abroad that school will be open all summer?

آیا شایعه‌ای که‌ در مورد باز بودن مدرسه‌ در تمام تابستان پخش‌ شده است‌، حقیقت‌ دارد؟

The news of the President’s illness spread abroad.

خبر بیماری رئیس‌ جمهور در همه‌ جا پخش‌ شد.

He lives abroad.

در خارج از کشور زندگی می‌کند.

After lunch, we walked abroad.

بعد از نهار در خارج از منزل پیاده‌روی کردیم.

The enemy is abroad in the land.

دشمن در همه جای این سرزمین وجود دارد.

A tree spreading its branches abroad.

درختی که شاخه‌های خود را به اطراف گسترده است.

A report is abroad that he has died.

چنین شایع شده که مرده است.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>