Accost
[əˈkɔːst]Verb
to go up to somebody and speak to them, especially in a way that is rude or frightening
به کسی نزدیک شدن، سرصحبت را با کسی باز کردن، مواجه شدن، در کنار چیزی واقع شدن، سر راه کسی سبز شدن، موی دماغ شدن، (به طمع چیزی) اول به کسی سلام کردن
Synonyms
confront, challenge, address, stop, approach, oppose, halt, greet, hail, solicit, buttonhole
Examples
In the street he was accosted by two salesmen.
دو نفر فروشنده در خیابان مزاحمش شدند.
She was accosted in the street by a complete stranger.
او در خیابان با یک فرد کاملا غریبه مواجه شد.
He was accosted by four youths and forced to give them all his money.
چهار جوان به او نزدیک شدند و او مجبور شد تمام پول خود را به آنها بدهد.
I'm usually accosted by beggars and drunks as I walk to the station.
وقتی به سمت ایستگاه می روم معمولاً با گداها و مست ها مواجه می شوم.
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ما