دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته چهارم ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Alacrity

  [əˈlækrəti]

Noun

great happiness or enthusiasm

اشتیاق، انبساط خاطر، میل و رغبت، چالاکی، چابکی، تندی، طرب، نشاط

Synonyms

eagerness, enthusiasm, willingness, readiness, speed, zeal, gaiety, alertness, hilarity, cheerfulness, quickness, liveliness, briskness, promptness, avidity, joyousness, sprightliness

Antonyms

reluctance, apathy, unwillingness, inertia, lethargy, slowness, dullness, sluggishness, unconcern

Examples

She opened the door with alacrity.

با اشتیاق در را باز کرد.

They accepted the offer with alacrity.

آنها این پیشنهاد را با کمال میل پذیرفتند.

No wonder that theism is abandoned with such alacrity by so many of these new philosophers.

جای تعجب نیست که خداباوری با چنین اشتیاقی توسط بسیاری از این فیلسوفان جدید کنار گذاشته شده است.

They imitated the coolness and courage of their predecessors, going forward with the utmost alacrity and firmness.

آنها خونسردی و شجاعت پیشینیان خود را تقلید کردند و با نهایت چابکی و صلابت پیش رفتند.

When Gary Paget reappeared, offering his services again, Helen accepted with alacrity.

وقتی "گری پاجت" دوباره ظاهر شد و دوباره خدماتش را ارائه کرد، "هلن" با اشتیاق پذیرفت.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>