دسته‌ها واژه‌های ۵۰۴ درس بیستم ۵۰۴
5 از 1 امتیاز

Ambush

  [ˈæmbʊʃ]

Noun

a trap in which soldiers or other enemies hide to make a surprise attack OR the act of hiding and waiting for somebody and then making a surprise attack on them

دامی‌ که‌ در آن سربازان یا دشمنان دیگر مخفی‌ می‌شوند تا غافلگیرانه‌ حمله‌ کنند، حمله از کمینگاه، کمین‌تک، کمین

Synonyms

trap, snare, attack, lure, waylaying, ambuscade

Examples

The ambush became a tragedy for those who attempted it because they were all killed.

کمین‌ گاه برای افرادی که‌ زحمت‌ آنرا کشیدند یک‌ تراژدی شد زیرا تمام آنها کشته‌ شدند.

General Taylor raved about the ingenious ambush he planned.

«ژنرال تیلور» کمین‌ مبتکرانه‌ای را که‌ طرح ریزی کرده بود، تحسین‌ کرد.

The troops lay in ambush in the dense woods all through the night.

سربازان تمام طول شب‌ در جنگل‌ انبوه کمین‌ کردند.

The enemy was waiting in an ambush behind the trees.

دشمن در پشت درختان کمین کرده بود.

The battalion got caught in an ambush sprung from behind.

گردان از عقب مورد حمله از کمینگاه قرار گرفت.

Ambush

  [ˈæmbʊʃ]

Verb

to make a surprise attack on somebody/something from a hidden position

کمین کردن، (به منظور غافلگیری) پنهان شدن، خف کردن، از کمینگاه حمله کردن، تک غافلگیرانه زدن

Synonyms

ambuscade, bushwhack, surprise, waylay

Examples

They ambushed us.

آنها از کمینگاه به ما حمله کردند.

She was ambushed by reporters.

او در کمین خبرنگاران قرار گرفت.

The guerrillas ambushed them near the bridge.

چریک ها نزدیک پل به آنها کمین کردند.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>