دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته نهم ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Amicable

  [ˈæmɪkəbl]

Adjective

done or achieved in a polite or friendly way and without arguing

دوستانه، با مهربانی، آشتی آمیز، مصالحه‌آمیز، باصلح و صفا، دوستوار

Synonyms

friendly, kindly, brotherly, civil, neighbourly, peaceful, polite, harmonious, good-humoured, amiable, courteous, cordial, sociable, fraternal, peaceable

Antonyms

hostile, belligerent, unkind, unfriendly, antagonistic, disagreeable, pugnacious, bellicose, quarrelsome, impolite, inimical, unsociable, uncivil, ill-disposed

Examples

Amicable discussions

مذاکرات دوستانه

As they couldn't get along, they decided to separate amicably

چون با هم نمی‌ساختند تصمیم گرفتند با صلح و صفا از هم جدا شوند.

An amicable relationship

یک رابطه دوستانه

It was an amicable divorce.

این یک طلاق دوستانه بود.

An amicable settlement was reached.

توافقی دوستانه حاصل شد.

In spite of their disagreement they parted on amicable terms.

علیرغم اختلاف نظر آنها، آنها با شرایط دوستانه از هم جدا شدند.

The government and the union managed to reach an amicable settlement of the dispute.

دولت و اتحادیه موفق به حل و فصل دوستانه اختلاف شدند.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>