Anomaly
[əˈnɑːməli]Noun
a thing, situation, etc. that is different from what is normal or expected
ناهمسانی، نابهنجاری، خلاف قاعده بودن، سامانگریزی، ناهنجاری، چیز غیرعادی یا خلاف قاعده، چیز ناهنجار
Synonyms
irregularity, departure, exception, abnormality, rarity, inconsistency, deviation, eccentricity, oddity, aberration, peculiarity, incongruity
Examples
We must correct those injustices and anomalies.
باید آن بی عدالتیها و ناهنجاریها را اصلاح کنیم.
"Pohnpei" is an anomaly - it's a Pacific island without a beach.
"پونپی" یک ناهنجاری است - آن یک جزیره بدون ساحل در اقیانوس آرام است.
The fact that our family did not own a car was an anomaly in the context of the neighborhood we lived in.
در محله ای که در آن زندگی می کردیم ما تنها خانواده ای بودیم که ماشین نداشت و این موضوع چندان متعارف نبود. (خلاف قاعده بود)
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ما