Asinine
[ˈæsɪnaɪn]Adjective
stupid or silly
احمق، نابخرد، بیشعور، وابسته به خر، الاغ مانند، احمقانه، نابخردانه
Synonyms
stupid, silly, foolish, daft, senseless, goofy, idiotic, inane, fatuous, moronic, imbecile, gormless, brainless, imbecilic, braindead, dumb-ass, dead from the neck up, thickheaded, dunderheaded, half-witted, thick-witted
Antonyms
bright, sharp, smart, wise, clever, intelligent, sensible, sage, sane, brainy, quick-witted
Examples
What an asinine thought!
چه فکر احمقانهای!
What an asinine thing to say!
چه حرف احمقانه ای!
You should ignore that fool and his asinine remarks.
شما باید از آن احمق و سخنان احمقانه او چشم پوشی کنید.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.