دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته پانزدهم ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Asperity

  [æˈsperəti]

Noun

the fact of being rough or severe, especially in the way you speak to or treat somebody

بدخلقی، کج خلقی، ترشرویی، زبری، درشتی، خشونت، بدی، زمختی، سختی، دشواری

Examples

The asperity of his remarks

تلخی گفته‌هایش

The asperity of the climate

بدی آب و هوا

The asperity of the situation

دشواری وضع

She pointed out, with some asperity, that it had all been my fault.

او با کج خلقی و لحن نامناسب اشاره کرد که همه اینها تقصیر من بوده است.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>