Assiduous
[əˈsɪdʒuəs]Adjective
working very hard and taking great care that everything is done as well as it can be
دقیق و هشیار، ساعی، سخت کوش، کوشا، با پشتکار، از خود گذشته
Synonyms
diligent, constant, steady, hard-working, persistent, attentive, persevering, laborious, industrious, indefatigable, studious, unflagging, untiring, swotty, sedulous, unwearied
Antonyms
lazy, slack, idle, careless, lax, negligent, indolent, inattentive
Examples
An assiduous student
شاگرد ساعی
She was assiduous in her duties.
او در انجام وظایف خود سختگیر بود.
Their assiduous efforts and attention to detail
تلاش و دقت آنها به جزئیات
One of the most assiduous members of the team.
یکی از سخت کوش ترین اعضای تیم.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.