Atrophy
[ˈætrəfi]Verb
if a part of the body atrophies, it becomes weak because it is not used or because it does not have enough blood
(در مورد بافتها و اندامها) تحلیل رفتن، کوچک و کم نیرو شدن، نحیف شدن، تحلیل بردن، تضعیف کردن، پلاسیده کردن
Synonyms
waste away, shrink, diminish, deteriorate, decay, dwindle, wither, wilt, degenerate, shrivel, decline, waste, fade, diminish, deteriorate
Examples
Muscles that are not used will atrophy.
عضلاتی که بهکار گرفته نمیشوند کوچک و ضعیف میشوند.
Many rural communities have atrophied.
بسیاری از جوامع روستایی از رونق افتادهاند.
Patients whose muscles have atrophied.
بیمارانی که عضلاتشان کوچک و ضعیف شده است.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.