دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته سی و چهار ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Au courant

  [ˈoʊ ˌkʊrɑnt]

Adjective

Informed on current affairs; up-to-date.

در جریان، وارد به کار و آخرین روش‌ها، مطلع، امروزی، روزآمد، مدروز

Synonyms

contemporary, current, mod, modern, up-to-date, up-to-the-minute

Examples

Constant revision keeps the book au courant.

بازنگری مداوم کتاب را بروز نگه می دارد.

Every few years a new public policy issue becomes au courant for authors.

هر چند سال یک بار یک مساله سیاست عمومی جدید برای نویسندگان مد می شود.

By reading reviews, you can keep au courant with new developments in literature, films, television, and the theater.

با خواندن نقدها، می‌توانید در جریان پیشرفت‌های جدید در ادبیات، فیلم، تلویزیون و تئاتر باشید.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>