Audible
[ˈɔːdəbl]Adjective
able to be heard OR that can be heard clearly
قابل سمع، (آنقدر بلند که بتوان شنید) رسا، قابل شنیدن، شنودپذیر، مسموع، شنودنی
Synonyms
clear, distinct, discernible, detectable, perceptible, hearable
Antonyms
inaudible, faint, imperceptible, indistinct, out of earshot
Examples
From across the room, the teacher’s voice was barely audible.
از آن سوی اتاق، صدای معلم به سختی قابل شنیدن بود.
After Len got his new hearing aid, my telephone calls became audible.
بعد از این که «لن» سمعک جدیدش را گرفت، مکالمات تلفنی من قابل سمع شد.
Commands from Ann’s drill sergeant were always easily audible.
دستورات رژه نظامی گروهبان «آن» همیشه به آسانی قابل شنیدن بود.
Agha Hassan's snoring was audible from upstairs.
صدای خرخر حسن آقا از بالا خانه به گوش میرسید.
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ما