دسته‌ها واژه‌های ۵۰۴ درس دوازدهم ۵۰۴
5 از 1 امتیاز

Audible

  [ˈɔːdəbl]

Adjective

able to be heard OR that can be heard clearly

قابل‌ سمع‌، (آنقدر بلند که بتوان شنید) رسا، قابل شنیدن، شنودپذیر، مسموع، شنودنی

Synonyms

clear, distinct, discernible, detectable, perceptible, hearable

Antonyms

inaudible, faint, imperceptible, indistinct, out of earshot

Examples

From across the room, the teacher’s voice was barely audible.

از آن سوی اتاق، صدای معلم‌ به‌ سختی‌ قابل‌ شنیدن بود.

After Len got his new hearing aid, my telephone calls became audible.

بعد از این‌ که‌ «لن‌» سمعک‌ جدیدش را گرفت‌، مکالمات تلفنی‌ من‌ قابل‌ سمع‌ شد.

Commands from Ann’s drill sergeant were always easily audible.

دستورات رژه نظامی‌ گروهبان «آن» همیشه‌ به‌ آسانی‌ قابل‌ شنیدن بود.

Agha Hassan's snoring was audible from upstairs.

صدای خرخر حسن آقا از بالا خانه به گوش می‌رسید.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>