دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته بیست و شش ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Aversion

  [əˈvɜːrʒn]

Noun

a strong feeling of not liking somebody/something

تنفر، بیزاری، زدگی، نفرت، مایه‌ی تنفر، چیز بیزار کننده

Synonyms

allergy, animosity, antagonism, antipathy, dislike, dissatisfaction, distaste, hostility, loathing, opposition, reluctance, revulsion, unwillingness, abhorrence, abomination, detestation, disfavor, disgust, disinclination, displeasure, dread, hate, hatred, horror, indisposition, odium, repugnance, repulsion, disliking, having no use for

Antonyms

liking, love, loving, rapport, sympathy, approval, beauty, delight, desire, esteem, pleasure, respect, affection, attachment, care, fondness, kindness

Examples

She had a great aversion to children.

او خیلی از بچه بدش می‌آمد.

Smoking is one of her pet aversions.

سیگار کشیدن یکی از چیزهایی است که او شدیدا از آن متنفر است.

He had an aversion to getting up early.

او از زود بیدار شدن بیزار بود.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>