دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته دوم ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Avid

  [ˈævɪd]

Adjective

very enthusiastic about something (often a hobby)

بسیار مشتاق، بسیار علاقمند، پر میل و حرارت

wanting to get something very much

آزمند، حریص

Synonyms

enthusiastic, keen, devoted, intense, eager, passionate, ardent, fanatical, fervent, zealous, keen as mustard, insatiable, hungry, greedy, thirsty, grasping, voracious, acquisitive, ravenous, rapacious, avaricious, covetous, athirst

Antonyms

indifferent, lukewarm, apathetic, impassive, unenthusiastic

Examples

An avid reader

بسیار علاقمند به خواندن

I am avidly awaiting the coming of Norooz.

مشتاقانه در انتظار فرا رسیدن نوروز هستم.

Avid for power

تشنه‌ی قدرت

He was avid for more information.

او برای اطلاعات بیشتر مشتاق بود.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>