Avid
[ˈævɪd]Adjective
very enthusiastic about something (often a hobby)
بسیار مشتاق، بسیار علاقمند، پر میل و حرارت
wanting to get something very much
آزمند، حریص
Synonyms
enthusiastic, keen, devoted, intense, eager, passionate, ardent, fanatical, fervent, zealous, keen as mustard, insatiable, hungry, greedy, thirsty, grasping, voracious, acquisitive, ravenous, rapacious, avaricious, covetous, athirst
Antonyms
indifferent, lukewarm, apathetic, impassive, unenthusiastic
Examples
An avid reader
بسیار علاقمند به خواندن
I am avidly awaiting the coming of Norooz.
مشتاقانه در انتظار فرا رسیدن نوروز هستم.
Avid for power
تشنهی قدرت
He was avid for more information.
او برای اطلاعات بیشتر مشتاق بود.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.