دسته‌ها واژه‌های ۵۰۴ واژه‌های ۱۱۰۰ درس بیست و شش ۵۰۴ هفته بیست و پنج ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Awesome

  [ˈɔːsəm]

Adjective

causing or showing great fear, wonder, or respect

سهمگین‌، پرهیبت‌، با شکوه

​very impressive or very difficult and perhaps rather frightening

انگیزنده‌ی بیم و احترام، پر ابهت، هراس انگیز

very good, great fun, etc.

(عامیانه - حرف ندا) عجب!، شگفت‌انگیز!

Synonyms

awe-inspiring, striking, shocking, imposing, terrible, amazing, stunning, wonderful, alarming, impressive, frightening, awful, overwhelming, terrifying, magnificent, astonishing, horrible, dreadful, formidable, horrifying, intimidating, fearful, daunting, breathtaking, majestic, solemn, fearsome, wondrous, redoubtable, jaw-dropping, stupefying, gee-whizz

Examples

The towering mountains, covered with snow, are an awesome sight.

کوهستان های سر به‌ فلک‌ کشیده ی پوشیده از برف، منظره ی حیرت انگیزی می‌باشند.

The atom bomb is an awesome achievement for mankind.

بمب‌ اتم‌ برای بشریت‌ دستاورد وحشتناکی‌ است‌.

Their music is awesome.

موسیقی آن ها محشر است.

The awesome complexity of the universe

پیچیدگی بهت انگیز کیهان

The exploding of a star is an awesome event.

انفجار یک ستاره یک رویداد شگفت انگیز است.

Connie had such an awesome amount of work to complete before graduation she doubted she would have everything ready in time.

کارهای ناتمام «کانی‌» پیش‌ از جشن‌ فارغ التحصیلی‌ بقدری زیاد بود که‌ شک‌ داشت‌ بتواند همـه‌ چیـز را به‌ موقع‌ تمام کند.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>