دسته‌ها واژه‌های ۵۰۴ درس بیست و هشت ۵۰۴
5 از 1 امتیاز

Bait

  [beɪt]

Noun

anything, especially food, used to attract fish or other animals so that they may be caught OR ​food put on a hook to catch fish or in nets, traps, etc. to catch animals or birds

هر چیزی، خصوصا غذا، که‌ از آن برای جذب ماهی ها و دیگر حیوانات استفاده می‌شود که‌ بتوان آنها را گرفت‌. طعمه (برای جلب حیوان یا ماهی)، گولزنه، پیشاور، گیرانداز، ملواح، چشته

anything used to tempt or attract a person to begin something he or she does not wish to do OR ​a person or thing that is used to attract somebody in order to catch them or make them do what you want

هر چیزی که‌ برای وسوسه‌ کردن یا جذب یک‌ شخص‌ استفاده می‌شود تا کاری را شروع کند که‌ میل‌ به‌ انجام آن را ندارد، وسوسه کردن، تطمیع کردن، به دام کشیدن، وسیله‌ی جلب و تطمیع، دام، تله

Synonyms

lure, attraction, incentive, carrot, temptation, bribe, magnet, snare, inducement, decoy, carrot and stick, honeypot, enticement, allurement

Examples

The secret of successful trout fishing is finding the right bait.

رمز صید موفقت‌ آمیز ماهی‌ قزل آلا، یافتن‌ یک‌ طعمه‌ی مناسب‌ است‌.

Eddie is a good hunter because he knows the merit of each kind of bait for the different animals.

«ادی» شکارچی‌ خوبی‌ است‌ به‌ خاطر اینکه‌ او خوبی‌ هر نوع طعمه‌ را برای حیوانات مختلف‌ می‌داند.

Worms are good fish bait.

کرم برای ماهیگیری گولزنه‌ی خوبی است.

In espionage sex is used as a bait.

در جاسوسی از سکس برای به دام اندازی استفاده می‌شود.

Bait

  [beɪt]

Verb

to place food on a hook, in a trap, etc. in order to attract or catch a fish or an animal

(برای جلب ماهی) گوشت و غیره به قلاب آویختن، پنیر توی تله گذاشتن، چشته خور کردن

to deliberately try to make somebody angry or to hurt them by making cruel remarks

مورد حمله‌ی مکرر و شدید قرار دادن، (بیخود) تاختن بر، سر به سر گذاشتن، (با آزار و پاپی شدن) به دعوا تحریک کردن، غیظ کسی را درآوردن، پا روی دم کسی گذاشتن

the activity of attacking a wild animal with dogs

در معرض حمله‌ی سگ قرار دادن، کیش کردن سگ

Synonyms

tease, provoke, annoy, irritate, guy, bother, needle, plague, mock, rag, rib, wind up, hound, torment, harass, ridicule, taunt, hassle, aggravate, badger, gall, persecute, pester, goad, irk, bedevil, take the mickey out of, take the piss out of, chaff, gibe, get on the nerves of, nark, be on the back of, piss you off, get in the hair of, get or take a rise out of

Examples

How can you expect to bait Mike into running for the class presidency when he has already refused every appeal?

چطور انتظار داری نظر «مایک‌» را برای ریاست‌ کلاس جلب‌ کنی‌ درحالیکه‌ او تا بحال همه‌ درخواست‌ها را رد کرده است‌؟

To bait a trap with meat

(برای جلب حیوان) گوشت (طعمه) در تله گذاشتن

His wife enjoyed baiting him.

زنش از اذیت و آزار او لذت می‌برد.

People formerly baited chained bears for sport.

در گذشته مردم برای سرگرمی، سگ‌ها را به جان خرس‌های زنجیر شده می‌انداختند.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>