Beneficiary
[ˌbenɪˈfɪʃieri]Noun
a person who gains as a result of something AND a person who receives money or property when somebody dies
کسی که از مزیتی بهره مند میشود، بهرهور (از وصیت نامه یا بیمهنامه و غیره)، وظیفه خور، (حقوق) ذینفع، موقوف علیه، متهب، بهره مند از مزایا (ی سرمایه گذاری یا تراست)، بهرهبردار
Synonyms
recipient, receiver, payee, assignee, legatee, heir, inheritor
Examples
l was the beneficiary of $8,000 when my grandfather died.
وقتی پدر بزرگم فوت کرد من وارث ٨٠٠٠ دلار شدم.
When the paintings were sold, the millionaire’s niece was the beneficiary.
وقتی تابلوها به فروش رفتند، دختر خواهر آن میلیونر ذینفع بود.
My brother was the beneficiary of excellent advice from his guidance counselor.
برادرم از نصیحتهای عالی مشاور راهنمایش بهره مند شد.
She was the sole beneficiary of her father’s will.
او تنها ذینفع وصیت پدرش بود.
Who will be the main beneficiary of the cuts in income tax?
ذینفع اصلی کاهش مالیات بر درآمد چه کسی خواهد بود؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ما