دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته هشتم ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Besiege

  [bɪˈsiːdʒ]

Verb

to surround a building, city, etc. with soldiers until the people inside are forced to let you in

محاصره کردن، تحت محاصره درآوردن، احاطه کردن

to send so many letters, ask so many questions, etc. that it is difficult for somebody to deal with them all

از هر سو تحت فشار قرار دادن، اذیت و آزار کردن، به ستوه آوردن

Synonyms

harass, worry, trouble, harry, bother, disturb, plague, hound, hassle, badger, pester, importune, bend someone's ear, give someone grief, beleaguer, surround, confine, enclose, blockade, encompass, beset, encircle, close in on, hem in, shut in, lay siege to, hedge in, environ, beleaguer, invest

Examples

The Germans besieged Leningrad for a long time.

آلمان‌ها مدت‌ها لنینگراد را محاصره کردند.

The reporters besieged him with questions.

خبرنگاران او را سوال‌پیچ کردند.

The crowd besieged the car.

جمعیت ماشین را احاطه کرد.

Paris was besieged for four months and forced to surrender.

پاریس به مدت چهار ماه محاصره و مجبور به تسلیم شد.

Fans besieged the box office to try and get tickets for the concert.

طرفداران گیشه را محاصره کردند تا بلیت کنسرت را تهیه کنند.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>