دسته‌ها واژه‌های ۵۰۴ درس بیست و پنج ۵۰۴
5 از 1 امتیاز

Bigamy

  [ˈbɪɡəmi]

Noun

having two wives or two husbands at the same time OR the crime of marrying somebody when you are still legally married to somebody else

همزمان دو همسر داشتن‌، داشتن دو زن یا دو شوهر (که در اکثر کشورهای مسیحی جرم است)، دو زنی، دو شوهری، دو همسری، تعدد زوجات

Synonyms

polyandry, polygyny

Examples

Some people look upon bigamy as double trouble.

برخی‌ از افراد به‌ دو زنی‌ به‌ عنوان مشکل‌ مضاعف‌ نگاه می‌کنند.

Mr. Winkle, looking at his wife, thought bigamy was one crime he would never be guilty of.

هنگامی‌ که‌ آقای «وینکل‌» به‌ همسرش نگاه می‌کرد، در این‌ فکر بود که‌ دو همسری جنایتی‌ است‌ که‌ هرگز مرتکب‌ آن نخواهد شد.

Some religious groups are in favor of bigamy even though it is against the law of the land.

بعضی‌ از فرقه‌های مذهبی‌ حامی‌ تعدد زوجات هستند، حتی‌ اگر بر خلاف قانون کشورشان باشد.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>