Bogus
[ˈbəʊɡəs]Adjective
pretending to be real or true
قلابی، دروغین، من درآوردی، تقلبی
Synonyms
fake, false, artificial, forged, dummy, imitation, sham, fraudulent, pseudo, counterfeit, spurious, ersatz, phoney or phony
Antonyms
real, true, actual, genuine, authentic, dinkum
Examples
Her claims are all bogus.
ادعاهای او همه نادرست است.
On investigation, his claim was found to be bogus.
در جریان تحقیقات، مشخص شد ادعایش نادرست و غیر واقعی است.
The school was bogus, the prospectus was all got up.
هم مدرسه و هم کاتالوگ معرفی آن جعلی و ساختگی بودند.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.