دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته چهل و پنج ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Brigand

  [ˈbrɪɡənd]

Noun

a member of a group of criminals that steals from people, especially one that attacks travelers

دزد سیار، راهزن، دزد مسلح، یاغی، دزد (سرگردنه یا جنگل)

Synonyms

bandit, outlaw, robber, gangster, plunderer, highwayman, desperado, marauder, ruffian, freebooter, footpad

Examples

I am not a brigand!

من دزد نیستم!

"Peppino", said brigand chief, " give me the torch."

رئیس راهزن گفت: "پپینو، مشعل را به من بده."

Brigand demand your money or your life ; women require both.

یک راهزن یا پولت را میخواهد یا جانت را ولی زنان هردو را از شما میخواهند.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>