Cajole
[kəˈdʒəʊl]Verb
to make somebody do something by talking to them and being very nice to them
ریشخند کردن، خر کردن، زبانبازی کردن، (با چاپلوسی و غیره) وادار به کاری کردن
Synonyms
persuade, tempt, lure, flatter, manoeuvre, seduce, entice, coax, beguile, wheedle, sweet-talk, inveigle
Examples
We used to cajole Pari into ironing our shirts.
ما با چرب زبانی پری را به اطو کردن پیراهنهایمان وا میداشتیم.
He tried to cajole the teacher into letting him retake the exam.
او با چرب زبانی سعی کرد تا معلم راضی کند که دوباره امتحان بگیرد.
It is difficult to cajole him into consent.
راضی کردن او کار دشواری است.
He really knows how to cajole people into doing what he wants.
او واقعاً می داند که چگونه مردم را وادار کند تا آنچه را که می خواهد انجام دهند.
I managed to cajole his address out of them.
من موفق شدم که آدرسش را با چرب زبانی از آن ها بگیرم.
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ما