Callow
[ˈkæləʊ]Adjective
young and without experience
جوان و بیتجربه، خامدست، ناوارد، کالک، نارس، (پرندگان) جوجه، (هنوز برای پرواز) پر در نیاورده، ناپرواز
Synonyms
inexperienced, juvenile, naive, immature, raw, untried, green, unsophisticated, puerile, guileless, jejune, unfledged
Examples
A callow youth
جوان بی تجربه (خام)
Mark was just a callow youth of sixteen when he arrived in Paris.
"مارک" زمانی که به پاریس رسید، فقط یک جوان خام 16 ساله بود.
When he became king, he was no more than a callow youth.
هنگامی که به سلطنت رسید جوانی بیتجربه بیش نبود.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.