دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته سی و چهار ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Calumny

  [ˈkæləmni]

Noun

a false statement about a person that is made to damage their reputation

بهتان، تهمت، افترا، دروغ پراکنی

Synonyms

slander, abuse, insult, smear, libel, stigma, defamation, misrepresentation, lying, vilification, denigration, backbiting, derogation, vituperation, obloquy, aspersion, detraction, calumniation

Examples

His claims were nothing but calumny.

ادعاهای او چیزی جز بهتان نبود.

Calumny was his favorite weapon.

حربه ی محبوب او تهمت و افترا بود.

He accused the press of publishing vicious calumnies.

او مطبوعات را به انتشار تهمت و افتراهای شرورانه متهم کرد.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>