Cancel
[ˈkænsl]Verb
to decide that something that has been arranged will not now take place
به هم زدن، لغو کردن، کنسل کردن، واداد کردن، وادادن، وازدن، پس گرفتن
to say that you no longer want to continue with an agreement, especially one that has been legally arranged
ملغی کردن، از اعتبار انداختن، فسخ کردن
to mark a ticket or stamp so that it cannot be used again
(بلیط و چک و غیره) باطل کردن، خط بطلان کشیدن بر، (تمبر و غیره) با مهر باطل کردن
to exclude somebody from social or professional life by refusing to communicate with them online or in real life, because they have said or done something that you do not agree with
کنسل کردن یک نفر، طرد کردن یا تبعیدکردن یک نفر، (معمولا فردی معروف از اجتماع یا گروه های اجتماعی بخاطر یک رفتار یا صحبت بحث برانگیز، غیراخلاقی یا سطحی)
Synonyms
call off, drop, abandon, scrap, scratch, put off, forget about, abort, put on ice, countermand, annul, abolish, repeal, quash, do away with, revoke, repudiate, rescind, obviate, abrogate, eliminate
Examples
The stamp was only partially canceled.
تنها بخشی از تمبر باطل شده بود.
Because the first shipment contained defective parts, Mr. Zweben canceled the rest of the order.
چون که محمولهی اول شامل قطعات معیوب بود، آقای «زوبن» بقیهی سفارش را لغو کرد.
Having found just the right man for the job, Captain Mellides canceled all further interviews.
وقتی که کاپیتان «ملیدس» فرد مناسبی را برای شغل مورد نظر پیدا کرد، تمام مصاحبههای دیگر را لغو کرد.
A canceled stamp
تمبر باطل شده
A canceled check
چک باطل شده
He cancelled his trip.
او سفر خود را لغو کرد.
The flight was canceled.
پرواز به هم خورد.
They canceled their purchase order.
آنها دستور خرید خود را پس گرفتند (لغو کردند).
Some of those regulations have been cancelled.
برخی از آن مقررات ملغی شدهاند.
Some campaigned to cancel the writer after she expressed her views on transgender rights.
برخی پس از آنکه این نویسنده دیدگاه های خود را در مورد حقوق تراجنسیتی ها بیان کرد، کمپینی برا طرد کردن وی تشکیل دادند.
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ما