Capsule
[ˈkæpsl - ˈkæpsuːl]Noun
a small case or covering OR a small plastic container with a substance or liquid inside
جعبه یا روکش کوچک
a plastic container shaped like a very small tube with medicine inside that you swallow whole
(دارو سازی) پوشینه، کپسول
the part of a spacecraft in which people live and work
(فضاپیما) اتاقک فضاپیما (که سرنشینان و ابزار هدایت و غیره در آن قرار دارند و از فضاپیما جدا میشود)، محفظهای فضایی، پوشند فضایی
Synonyms
pill, tablet, lozenge, bolus, pod, case, shell, vessel, sheath, receptacle, seed case, pericarp
Examples
The small capsule contained notes the spy had written after the meeting.
جعبهی کوچک حاوی یادداشتهایی بود که جاسوس پس از جلسه نوشته بود.
A new, untested medicine was detected in the capsule by the police scientists.
داروی جدید آزمایش نشده ای توسط دانشمندان پلیس در جعبه کشف شد.
He explored the space capsule for special equipment.
او جعبهی فضایی را جهت تجهیزات خاص مورد بررسی قرار داد.
A box full of blue capsules
یک قوطی پر از کپسول های آبی رنگ
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ما