دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته چهل و چهار ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Carnage

  [ˈkɑːrnɪdʒ]

Noun

the violent killing of a large number of people

کشت و کشتار، سلاخی، خونریزی، قتل عام، مرگامرگ، (مهجور) لاشه‌ها (به ویژه در میدان جنگ)، اجساد، نعش‌ها

Synonyms

slaughter, murder, massacre, holocaust, havoc, bloodshed, shambles, mass murder, butchery, blood bath

Examples

The carnage that followed the fall of Nayshapoor.

قتل عامی که پس از سقوط نیشابور رخ داد.

The wild dogs feasted on the carnage.

سگ‌های وحشی لاشه‌ها را با ولع خوردند.

Civilians crossed the border to escape the carnage.

غیرنظامیان به این سوی مرز آمدند تا از کشتار همگانی در امان باشند.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>