دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته سوم ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Caustic

  [ˈkɔːstɪk]

Adjective

(of a chemical substance) able to destroy or dissolve (= remove or destroy by a chemical process) other substances

سوز آور، خورنده، خورگر، گزا، سوزا

critical in a bitter or sarcastic way

(در مورد سخن و نوشته) تند، نیشدار، سوزان، تلخ، پرکنایه

Synonyms

burning, corrosive, corroding, astringent, vitriolic, acrid, mordant, sarcastic, biting, keen, cutting, severe, stinging, scathing, acrimonious, pungent, vitriolic, trenchant, mordant

Antonyms

loving, kind, pleasing, soft, sweet, gentle, pleasant, mild, soothing, bland, agreeable, temperate

Examples

You should not use caustic cleaners on your skin.

شما نباید مواد تمیز کننده‌ی سوز آور را به پوست خود بزنید.

Her caustic remarks offended many.

اظهارات نیشدار او خیلی‌ها را رنجانید.

Caustic comments

نظرات تند

Her speech was a caustic attack on government officials.

سخنرانی او یک حمله تند به مقامات دولتی بود.

Lisa ignored the caustic comment.

لیزا به اظهار نظر تند , نیش دار توجهی نکرد.

She was frantically trying to think up some caustic reply.

او دیوانه‌وار سعی می‌کرد که پاسخی تند و زننده آماده کند.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>