Censor
[ˈsensər]Noun
person who tells others how they ought to behave; one who changes books, plays and other works so as to make them acceptable to the government OR a person whose job is to examine books, films, etc. and remove parts that are considered to be offensive or a political threat
شخصی که به دیگران میگوید چگونه باید رفتار کنند، کسی که کتاب، نمایشنامه و آثـار دیگـر را بگونهای تغییر میدهد که آنها را برای دولت حاکم قابل قبول میسازد، سانسورچی، سانسور کننده، بازرس رفتار و گفتار و نوشتار (به ویژه از نظر سیاسی یا اخلاقی)، سانسورچی نامهها، بیان بند (زمان جنگ - کسی که نشریات و نامهها را میخواند تا مبادا اطلاعاتی که برای دشمن سودمند خواهد بود در آن باشد)
Examples
The censor felt that fiction as well as other books should receive the stamp of approval before they were put on sale.
سانسورچی احساس میکرد که آثار داستانی و نیز کتاب هاd دیگر قبـل از اینکـه در معـرض فـروش قرارگیرند، باید مهر تأیید دریافت کنند.
Any mention of the former prime minister was outlawed by the censor.
مامور سانسور هر اشاره ای به نخست وزیر قبلی را غیر قانونی اعلام کرد.
Government censors cut one-third of the film.
سانسور کنندگان دولت یک سوم فیلم را بریدند.
Censor
[ˈsensər]Verb
to make changes in OR to remove the parts of a book, film, etc. that are considered to be offensive or a political threat
تغییر ایجاد کردن، سانسور کردن، بیانمهار کردن، بیانبند کردن
Synonyms
expurgate, cut, blue-pencil, bowdlerize
Examples
Some governments, national and local, censor books.
بعضی از دولت ها، ملی و محلی، کتاب ها را سانسور میکنند.
Do they censor letters in your country?
آیا در کشور شما نامهها را سانسور میکنند؟
The media was heavily censored in Germany.
در آلمان رسانهها سخت سانسور میشدند.
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ما