دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته سوم ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Cessation

  [seˈseɪʃn]

Noun

the stopping of something; a break in something

ایست، توقف (دایمی یا موقت)، متارکه، ایستش

Synonyms

ceasing, ending, break, halt, halting, pause, suspension, interruption, respite, standstill, stoppage, termination, let-up, remission, abeyance, discontinuance, stay

Examples

Cessation of hostilities

متارکه‌ی جنگ، قطع مخاصمات

Mexico called for an immediate cessation of hostilities.

مکزیک خواستار توقف فوری درگیری ها شد.

Weight reduction, purine restriction, and cessation of ethanol use should be accomplished.

کاهش وزن، محدودیت پورین و قطع مصرف اتانول باید انجام شود.

The probability of smoking cessation increased by 40% if a person smoked less than 10 cigarettes per day.

اگر فردی کمتر از 10 نخ سیگار در روز مصرف کند، احتمال ترک سیگار 40 درصد افزایش می یابد.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>