دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته سی و هشت ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Chicanery

  [ʃɪˈkeɪnəri]

Noun

the use of complicated plans and clever talk in order to trick people

زبان‌بازی، (با حرف) گول زدن، مغلطه (به ویژه در کارهای حقوق و قضایی)، گول، فند

Synonyms

trickery, cheating, intrigue, deception, artifice, wiles, duplicity, subterfuge, stratagems, double-dealing, skullduggery, sharp practice, sophistry, deviousness, wire-pulling, underhandedness

Examples

This lawyer is a master of chicanery.

این وکیل استاد مغلطه است.

Clearly there is some chicanery going on.

واضح است که یک شیطنت در جریان است.

The investigation revealed political chicanery and corruption at the highest levels.

تحقیقات حاکی از شیطنت سیاسی و فساد در بالاترین سطوح بود.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>