Chicanery
[ʃɪˈkeɪnəri]Noun
the use of complicated plans and clever talk in order to trick people
زبانبازی، (با حرف) گول زدن، مغلطه (به ویژه در کارهای حقوق و قضایی)، گول، فند
Synonyms
trickery, cheating, intrigue, deception, artifice, wiles, duplicity, subterfuge, stratagems, double-dealing, skullduggery, sharp practice, sophistry, deviousness, wire-pulling, underhandedness
Examples
This lawyer is a master of chicanery.
این وکیل استاد مغلطه است.
Clearly there is some chicanery going on.
واضح است که یک شیطنت در جریان است.
The investigation revealed political chicanery and corruption at the highest levels.
تحقیقات حاکی از شیطنت سیاسی و فساد در بالاترین سطوح بود.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.